loading...
پسرک آفتاب
پسرک آفتاب بازدید : 0 دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

یاران تنهایی!

از کجا شروع کنم؟

از اولین؟

از آخرین؟

از گیتار؟

از سکوت؟

از سیگار؟

از چه شروع کنم؟

از گیتاری که مرا به رویا می برد؟

یا از سکوتی که داغ دلم را تازه می کند؟

یا از سیگاری که از دوری تو سوخت ولی او هم تنهایم گذاشت؟

به راستی! از کجا شروع کنم؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
چرا رفتی؟ چرا من بی قرارم؟ به سر سودای آغوش تو دارم! چرا رفتی؟ چرا من بی قرارم؟ به سر سودای آغوش تو دارم! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر کل دنیا را هم بگردی... شاید مرا پیدا کنی... که بالای سنگی... بر لبه ی پرتگاهی ایستاده ام... و به غروب آفتاب می نگرم.... شاید هم پیدا نکنی... ولی من... از جایم برایت می گویم! ولی... چرا... نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست! ندیدی جانم از غم ناشکیباست! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مرا با ندای گیتارم پیدا می کنی پس... بیا امشب شرابی دیگرم ده... ز مینای سعادت ساغرم ده... ببین اندام تنهاییم را که در لحظه های خاکستری در انتظار طلوع خورشید است! طلوعی پاک! داستان من این بود! داستان پسرک و گیتار و آفتاب!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 8
  • بازدید کلی : 30